پيك سبز مهرباني قصه هر روزتان

![]()
باز بهار تكرار حرف جاودانگي
باز بهار سرنوشت هميشه تكرار من
در شب جشن اقاقي ها
همره نسيم
پاورچين از كوچه خاطرات عبور كرديم
و تمام حرفمان اين بود: چه زود فردايمان ديروز شد!
در سالگشت فصل پا به سن گذاشتگي
اينك همان كودك خرد پنج شش ساله ام هنوز
آماده براي خواندن اولين كلام
آماده براي شنيدن حرف خوب زندگي
پيگير درس و مشق
در روزهاي خوش و سرمست كودكي
مشتاق راه وصل
گريزان به كوي دوست
اما در پاي پراضطراب تخته سياه
حيران ، در انتظار نوشتن اولين حرف زندگي
اينك همان پنج شش ساله كودكم
موي نه چندان سپيد
كز سياهي گذشته است
در ابتداي راه
باز هم مشتاق طلب ، عشق ، معرفت ، فقر ، فنا
مشتاق راه بي نهايت وصال
اما گريزان...
گريزان ز هر چه تخته سياه با گچ سفيد
در انتظار سرودن شعر خوب زندگي
***************
بله! تا شهر بهار و خيابان نوروز و كوچه سرور چند قدم بيشتر نمانده و از همين حالا بوي عيد را مي توان حس كرد. اگر چه بهار براي همه نقطه اي است براي آغاز دوباره اما نگاه خرد و كلان و پير و جوان به بهار همسان نيست و ...
بگذاريم و بگذريم. در واپسين لحظات سال 1382 خورشيدي مانده بودم كه چگونه با همسايگان و بستگان و دوستان دور و نزديكم در«محله وبلاگها» خوش و بشي كنم و ... لذا براي يافتن زبان حال در اين لحظات از خواجه شيراز - حافظ- مدد گرفتم:
روز هجران و شب فرقت يار آخر شد
زدم اين فال و گذشت اختر و كار آخر شد
آن همه ناز و تنعم كه خزان مي فرمود
عاقبت در قدم باد بهار آخر شد
و سر آخر ضمن آنكه بدور از هر تكلفي براي همگي بهار و سالي سرشار از كاميابي آرزو مي كنم از كلام خواجه عبدالله انصاري ياري مي گيرم كه:
يا رب! ما را تو به رحمت جان ده
درد همه را به صابري درمان ده
اين بنده نداند كه چه مي بايد خواست
داننده تويي هر آنچه خواهي ، آن ده

گذشته از ويرايش بي شتاب و با طمانينه ، ماهيت فيزيكي خاص روزنامه اين امكان را فراهم مي كند كه آن را براحتي حمل كرد پس مخاطب در صورت تمايل مي تواند يك جمله يا پاراگراف يا ... را دو بار يا بيشتر بخواند. همچنين با كوچك و بزرگ كردن اندازه قلم تيترها مي توان به نوعي ميزان اهميت آنها را به خواننده القا كرد. خوانندگان معمولا براي مطالعه مهمترين خبرها به سراغ صفحه اول مي روند و مطالب تحليلي هم معمولا بروشني مشخص شده و قابل تميز هستند. اين مزيتها را سالهاست كه مي شناسيم با اين وجود ارج و منزلت آنها آن قدر هست تا در زماني كه مردم بار ديگر در طلب روزنامه هايشان به تكاپو افتاده اند دوباره توجهمان را معطوف شان كرده ، در اين برتري ها تامل كنيم.
تلاشهاي متهورانه تلويزيون براي به كار بستن شيوه روزنامه ها در شرح و توضيح خبرها اغلب دوام نداشت و ناتمام مي ماند چنانكه كوشش
صاحب نظران مباحث رسانه اي اغلب بر اين باورند كه روزنامه ها در مقايسه با رسانه اي چون تلويزيون در ايجاد بستري مخاطب پسند براي ارائه اخبار موفق تر عمل مي كنند. هنگام جنگ عراق پخش 24 ساعته تلويزيوني با پرشهاي ناويراسته و غيرپيراسته از يك بحران به بحراني ديگر ... ، به سرعت مراحل تكاملي خود را طي مي كرد. در اين ميان دبيران خبرهاي تلويزيوني مساله را درك كرده ، پيوسته تمام تلاششان اين بود كه به بهترين نحو فرايند خبرساني الكترونيك را مديريت كنند اما بستر خبري در تلويزيون اغلب با تنگنايي به نام «گذشت زمان» در هم پيچيده بود:
در نهايت اين عوامل دست به دست هم دادند تا ترديدها در مورد نظريه پردازي هاي ناظر بر پايان عمر رسانه هاي مكتوب كه بويژه در ساليان اخير و در بحبوحه ديجيتاليزم و انقلابات رسانه اي وسعت بيشتري گرفته و بيش از پيش جدي مي نمايد ، حداقل در آن برهه زماني قوت گيرد. شايد بتوان درسهايي را كه روزنامه ها در جريان گزارش وقايع جنگ عراق گرفتند ، به صورت خلاصه چنين فهرست كرد:



